مقام عرفانی صبر»
تعاریف صبر
درلغت: به معنای حبس است، یعنی نگهداشتن و بازداشتن از چیزی(1) و برخی آن را به شکیبایی و خودداری از شکایت نیز معنا کردهاند.(2)
همچنین صبر از نظر لغوی (با قدری تفاوت) به واژۀ حلم نزدیک است(3)
دراصطللاح (از منظر عرفا) : عرفا، با استناد به آیات و روایات، تعاریف گوناگونی از صبر کردهاند، از جمله؛
نگهداشتن نفس از شکایت به غیر خدا(4)
بازداشتن نفس از مکروهات و مناهی(5)
انتظار گشایش کار از خدا(6)
برخی دیگرصبر را صبر بر صبر» دانستهاند نه انتظار گشایش، یعنی در بلا صابر بودن و بلا را ندیدن و در صبر صابر بودن و صبر را ندیدن.(7)
با توجه به این معانی، دو مؤلفۀ مهم اساس صبر را تشکیل میدهد: حبس نفس و ترک شکایت ؛ اما عرفا غالباً شکایت نزد خدا بردن را منافی صبر ندانستهاند، کما اینکه ابن عربی وعبدالرزاق کاشانی(8)هم صبر را ترک شکایت به غیر خدا دانستهاند.برخی این دو آیه را شاهدی بر این تلقی به شمار آوردهاند :
1- قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۸۶﴾سوره یوسف»
انصاریان: گفت: شکوه اندوه شدید و غم و غصه ام را فقط به خدا می برم و از خدا می دانم آنچه را که شما نمی دانید
خرمشاهی: گفت درد و اندوهم را فقط با خداوند در ميان مىگذارم، و از [عنايت] خداوند چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد
فولادوند: گفت من شكايت غم و اندوه خود را پيش خدا مى برم و از [عنايت] خدا چيزى مى دانم كه شما نمیدانید
قمشهای: یعقوب گفت: من با خدا غم و درد دل خود گویم و از (لطف بیحساب) خدا چیزی دانم که شما نمیدانید.
مکارم شیرازی: گفت من تنها غم و اندوهم را به خدا ميگويم (و شكايت نزد او ميبرم) و از خدا چيزهائي ميدانم كه شما نميدانيد
2- وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴿۸۳﴾
انصاریان: و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که مرا آسیب و سختی رسیده و تو مهربان ترین مهربانانی.
خرمشاهی: و ايوب را [ياد كن] كه پروردگارش را به دعا ندا داد كه به من رنج رسيده است و حال آنكه تو مهربانترين مهربانانى
قمشهای: و (یاد کن حال) ایوب را وقتی که پروردگار خود را خواند که مرا بیماری و رنج سخت رسیده و تو (بر بندگانت) از همه مهربانان عالم مهربانتری
مکارم شیرازی: و ايوب را (به ياد آور) هنگامي كه پروردگارش را خواند (و عرضه داشت) بدحالي و مشكلات به من روي آورده و تو ارحم الراحميني
دیدگاه غزالی : غزالی در تحلیل خود از مفهوم صبر، ابتدا در بیان تمایز انسان و حیوان ، از دو انگیزه (باعث) به نامهای انگیزۀ دین و انگیزۀ هوی ( عقل و نفس) نام برده که به گفتۀ او همیشه بین آنها، جنگ برپاست و میدان این کارزار نیز قلب است. صبر عبارت است از ثبات انگیزۀ دین در برابر انگیزۀ شهوت . لذا، از نظر غزالی ترک کارهایی که به سوی آنها تمایل داریم ثمرهاش حالتی است که آن را صبر مینامند. وی صبر را ثمرۀ یقین و آن را ذو مراتب دانسته بهطوری که هرچه یقین بیشتر باشد صبر بیشتر است.(9)
جایگاه صبر در مقامات عرفانی
اغلب عرفا صبر را از مقامات دانستهاند. غزالی (19)صبر را مقامی از مقامات دین و مانند سایر مقامات، بر سه رکن معارف ، احوال و اعمال استوار دانستهاست. سراج (20)و عزالدین کاشانی(21) صبر را پس از مقام فقر آوردهاند. مکی (22)صبر را یکی از احوال مقام خوف و سهروردی (23)آن را درون حقیقت توبه دانستهاست. اما عبدالرزاق کاشان(24)ی صبر را جامع مقامات و اخلاق و اعمال و احوال خواندهاست، زیرا تمام اینها از طریق صبر محقق میشوند.
* صبر با پارهای از مقامات عرفانی، مانند شکر و رضا و توکل ، مرتبط است.
قوام صبر
به اعتقاد امام خمینی (ره)، قوام صبر وابسته به دو چیز است: اول اینکه سالک در باطن، از ناملایماتی که بر وی وارد می شود کراهت داشته باشد و دیگر اینکه سالک از هرگونه شکایت خودداری کند . شرح جنود عقل و جهل، ص410 ))
اقسام صبر
در برخی منابع عرفانی اقسامی برای صبر ذکر شدهاست؛
در یک تقسیمبندی، برای صبر دو نوع جسمانی و نفسانی قائل شدهاند.
صبر جسمانی تحمل رنجهای بدنی و بیماری است.
صبر نفسانی خودداری از کارهایی است که نفس به انجام دادن آنها تمایل دارد که براساس نوع عمل ، عفت ، صبر، ضبط نفس ، شجاعت ، حلم ، سعه صدر ، کتمان سرّ و زهد و قناعت نامیده میشوند.
*در آیۀ ۱۷۷ سورۀ بقره (والصّابرینَ فی البَأساءِ والضَّراءِ و حِیَن البَأسِ، بردباران در پریشان حالی و درماندگی و بیماری و در هنگامۀ جنگ) به بخشی از این اقسام اشاره شدهاست
مراتب مقام صبر
عرفا وجوه و مراتبی نیز برای صبر قائل شدهاند. خواجه مراتب صبر را، به ترتیب مقام، چنین دانستهاست: صبر از معصیت ، صبر بر طاعت ، و صبر در بلا (مصیبت) (13) .اما مکی ، از قول قدمای صوفیه ، صبر از معصیت را برتر دانستهاست (14).
دیدگاه امام خمینی(ره) در مراتب و درجات مقام صبر:
برخی همانند امام خمینی(ره) با استناد به حدیثی از پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، به این درجات اشاره کردهاند؛
1ـ صبر بر بلیات و مصیبات: در این درجه از صبر، انسان از هرگونه شکوه و گلایه در برابر خلق خودداری می نماید و شکوه و گلایههای خویش را تنها نزد خالق خویش اظهار میکند. به اعتقاد امام برای این نوع صبر سیصد درجه ثواب است.
2ـ صبر در اطاعت: به این معنی است که سالک، در به جا آوردن طاعات و عبادات کوشا است و فریب نفس اماره را نمیخورد. بالاتر مرتبة این نوع صبر، این است که سالک گرفتار عجب و کبر نگردد.(همان، ص 413) صاحب این صبر ششصد درجه ثواب خواهد برد.
3ـ صبر در معصیت: در این مرحله، سالک بر جنود ابلیس غلبه پیدا می نماید و در مقابل شیطان بزرگ، که همان نفس آدمی است پیروز می گردد. به اعتقاد امام، این نوع صبر مشکلتر از مراتب قبلی است. برای این نوع صبر، نهصد درجه ثواب است.(10)
امام(ره) همچنین با توجه به سخن شبلی، برای صبر مراتب و درجات دیگری ذکر میکند و البته آن را مخصوص اهل سلوک و کمّل اولیاء می داند:
1ـ صبرلله: پائین ترین درجه صبر، همین مرتبه است. در این مرحله، سالک سعی میکند با خروج از بیت نفس و بیرون رفتن از انانیت مهاجر الی الله گردد.
2ـ صبر بالله: این درجه از صبر دارای دو مقام است. در مقام اول، سالک پس از گام نهادن در مسیر سلوک درمی یابد که همه حرکات و سکناتش به اراده و خواست خداوند است و وی نقشی در این میان ندارد. سالک در این مرحله، صبرش را نیز بالله می بیند.
مقام دوم مربوط به اهل صحو است. سالک پس از طیّ مراتب و مقامات سلوک و رسیدن به فناء و محو مطلق، به عنایت حق، به خویشتن خویش باز میآید. در اینجا بر اوست که از دیگران دستگیری کند؛ چرا که وجود وی وجودی حقانی گردیده و به قرب نوافل نائل گردیده است.
3ـ صبر علی الله: این مقام بعد از مرتبه اول صبر بالله حاصل میگردد. هنگامی که سالک تمام واردات را از جانب پروردگار دانست و جز او متصرف و منشاء اثری در عالم ندید، صبر او علی الله میشود. او حتی همه بلیات و مصیبات را نیز جلوه های اسماء و صفات می بیند.
4ـ صبر فی الله: این درجه از صبر، مختص اهل حضوری است که به مشاهده و درک اسماء الهی نائل گردیده اند. پس در آن مشاهدات و جلوات هرچه صبر کنند و دل را از استهلاک و اضمحلال نگه دارند، صبر فی الله است.»
5ـ صبر مع الله: در این مرتبه، سالک از مقام اسماء الهی صعود می نماید و موفق به مشاهده ذاتی می گردد. در این مقام سالک هرچه در برابر جلوات ذات صبر کند، صبر مع الله نام می گیرد.
6ـ صبر عن الله: در این مرتبه، که سخت ترین و بالاترین مراتب صبر است، سالک، که از حالت سکر خارج گردیده و به صحو رسیده، باید در فراق محبوب و معشوق خویش صبر نماید.(11)
که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمود: و هَبْنی صبرتُ علی عذابک، فکیفَ أصْبِرُ علی فراقک».(سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ، ص 708)
دیدگاه سهروردی: صبر عن الله خاصترینِ مقام مشاهدهاست و آن وقتی است که حیای بنده و عظمت مقام خدا مانع از شهود حق میشود. لذا، صبر بر این حجاب بسیار سخت است(12)
*عموماً درتفاسیر عرفانی آیۀ ۲۰۰ سورۀ آلعمران (یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا.، ای کسانی که ایمان آوردهاید صبر کنید و دیگران را به صبر فراخوانید و مرزها را نگهبانی کنید) شاهدی بر درجات صبر آورده شدهاست. بر این اساس، به ترتیب، صبر، مصابره و مرابطه از درجات صبر هستند و گفته شده که صبر فروتر از مصابره و مصابره فروتر از مرابطهاست
بروسوی در تفسیر این آیه، از مراتبِ تصبّر ، مصابره و اصطبار نام بردهاست(15) . خواجه عبدالله انصاری اصبروا» را صبر بر بلا، صابروا» را صبر از معصیت و رابطوا» را صبر بر طاعت دانستهاست (16). قشیری از قول برخی عرفا، اصبروا» را صبر نفس بر طاعت، صابروا» را صبر قلب بر بلا، و رابطوا» را شوق روح به اتصال با معبود دانستهاست (17).
مراتب صابر و برترین آنها
عرفا برای صابران مراتبی قائل شدهاند. اکثر عرفا()به متصبّر، صابر و صبّار اشاره کردهاند. تصبّر کمترین درجه از صبر را داراست و متصبّر کسی است که صبر او با تکلف همراه است و خود را در صبر بر زشتیها به رنج میاندازد
برخی گفتهاند که متصبّر در مقام صبر فیالله است؛ گاه بر سختیها صبر میکند و گاه جزع . صابر در مقام صبر فیالله و لله است و اگرچه شکایت نمیکند، چنین انتظاری از او میرود. صبّار کسی است که صبرش فیالله و لله و بالله است. چنین کسی اگر تمام بلایا در او جمع شود، هرگز جزع نمیکند.
بنابراین، مقام صابر بالاتر از متصبّر و مقام صبّار بالاتر از صابر است
* از آداب صبر این است که شخص در همان ابتدای مصیبت و ابتلا صبر پیشه کند و زبان و جوارح او نیز ساکن باشد. البته گریستن مجاز است، هرچند بهتر است جزع و بیتابی نکند. صبر نیکو صبری است که اثر مصیبت در چهرۀ فرد مصیبتدیده ظاهر نشود. از دیگر آداب صبر، استرجاع به هنگام وقوع مصیبت است، یعنی خواندن انّا لله و انّااِلیه راجعون»
دیدگاه مصنف:
در دنیا گاهی مصائب و سختی هایی برای انسان رخ می دهد که تحمل آن خیلی خیلی سخت و دشوار است، به حدی که انسان از خود بی خود می شود و دیگر توجهی به حرکات و سکنات و افعال و اقوال خود ندارد و امکان دارد هر حرکت نامناسبی از او سربزند.مثل از دست دادن عزیزترین شخص یا مبتلا شدن مستمر به بیماری های صعب العلاج و .
همچنین لحظاتی برای انسان پیش می آید که مواجه می شود با فعل یا قولی که به هیچ عنوان نمی تواند انجامش ندهد، چرا که مقتضی آن و تمامی مقدمات هم موجود و مانعی هم در کار نیست جز اینکه این فعل یا قول حرام یا مکروه است که موجب تنزل درجه و مرتبه می شود.
صبری که موجبات ارتقاء آدمی را فراهم می کند و مرتبه و درجاتی انسان را به بالا میبرد ، صبر و تحمل سختی و دشواری در همین مواقع است که مراعات و مراقبت کند ذره ای از مسیر الی الله خارج نشود.
پانویس
1-لسان العرب، ج۷، ص۲۷۵
2-خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۷، ص۱۱۵، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی/ اسماعیل ابن حمّاد الجوهری، الصحاح اللغه، ص۵۷۸،چاپ خلیل مأمون شیحا/ ابوجعفر احمد بن علی بن محمدالمقری بیهقی، تاجالمصادر، ج۱، ص۱۲۳، ج۱، چاپ هدی عالم زاده
3-لسان العرب،ج۷،ص۲۷۵
4- محییالدین ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۲۰۶، بیروت، (بیتا)/ کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، شرح منازلالسائرین، ص۱۹۵،چاپ محسن بیدارفر
5-عبدالکریم بن هوازن القشیری، تفسیر القشیری (لطایف الاشارات)،ج۵، ص۲۷۷، چاپ سعید قطیفه/ عزالدین محمود کاشانی، مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص۲۶۳، چاپ عفت کرباسی
6- ابوبکر محمد کلابادی، کتاب التعرف، ج۱، ص۹۴، چاپ محمدجواد شریعت/ عبدالقادر بن عبدالله السهروردی، عوارف المعارف، ص۴۹۱،بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳
7- عبدالقادر بن عبدالله السهروردی، عوارف المعارف،ص۴۹۱ ،بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳ / عزالدین محمود کاشانی، مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص۳۸۲، چاپ عفت کرباسی
8- کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، شرح منازلالسائرین،ص۱۹۵ چاپ محسن بیدارفر
9- ابیحامد محمد ابن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج۴، ص۲۵۴۸-۲۵۴۹
10- شرح جنود عقل و جهل، ص 413
11- شرح جنود عقل و جهل، ص 420
12- کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، شرح منازلالسائرین،ص۱۹۶،چاپ محسن بیدارفر
13- عبدالله انصاری هروی، منازلالسائرین، ص۳۸-۳۹
14- ابیطالب مکی، قوتالقلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج۱، ص۱۹۹
15- اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روحالبیان، ج۲،ص۱۵۷،بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵
16- عبدالله انصاری هروی، منازلالسائرین،ص۳۸-۳۹
17- عبدالکریم بن هوازن القشیری، رساله قشیریه
-عبدالقادر بن عبدالله السهروردی، عوارف المعارف،ص۴۹۳
19- ابیحامد محمد ابن محمد غزالی، احیاء علومالدین، ج۴، ص۲۵۴۷
20- ابینصر عبدالله ابن علی سرّاج طوسی، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۴۹
21- عزالدین محمود کاشانی، مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه، ج۱، ص۲۶۳
22- ابیطالب مکی، قوتالقلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج۱، ص۲۰۰
23- عبدالقادر بن عبدالله السهروردی، عوارف المعارف،ص۴۸۰،
24- کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام،ص۳۵۲
امربه معروف ونهی از منکر وظیفه شرعی یک مسلمان است واز واجبات اسلام است اگر فرد با بصیرت ودانایی این عمل را انجام دهد یعنی آشنایی کامل به معروف ومنکر داشته باشد حیات فرهنگ اسلامی را در بر دارد واگر فردی از روی جهالت وبدون آگاهی از معروف ومنکر اقدام به این عمل کند باعث کم رنگ شدن فرهنگ اسلامی می شود وروش وشیوه معروف ومنکر حیات ومرگ فرهنگ اسلامی را دنبال می کند اگر فردی که خود جاهل به معروف ومنکر باشد وطریقه امربه معروف ونهی از منکر را نداند بخواهد از شیوه نادرستی اقدام به امربه معروف ونهی از منکر کند باعث کم رنگ شدن فرهنگ اسلامی می شود ،وظیفه هر فرد مسلمان است که این واجب را آنجام دهد شناخت معروف ومنکر اولین قدم در آنجام این واجب الهی است ودر گام دوم شیوه امربه معروف ونهی از منکر است که مدیریت در این قسمت نقش اساسی در تاثیر گذاری روی افراد دارد ،شناخت مخاطب وشیوه عملکرد فرد تاثیر زیادی در احیای فرهنگ اسلامی دارد خیر خواهی نسبت به کسی که مورد خطاب قرار می گیرد شرط اساسی این عمل است هدایت فرد از جهل به دانایی وگرایش فرد از گرایش نا مطلوب به گرایش مطلوب وکنش فرد از وضعیت نا مطلوب به کنش مطلوب حیات فرهنگ اسلامی را در بر دارد و عمل نا صحیح وغیر اسلامی تاثیر منفی را در پیش دارد اسلام برنامه ریزی برای هدایت تمام افراد دارد بالا بردن بینش وگرایش وکنش خود فرد در اولویت اول تا برای انجام این عمل به اندازه وسع وتوانایی خود اقدام کند وشرایط وموقعیت مناسب وتاثیرزیادی دارد ،شناخت زمان ومکان تاثیر زیادی دارد
موفقیت,همیشه در راهی كه بینش در آن متولد شده, شروع می شود. یك بینش, در آغاز از یكی از دو محل زیر ناشی می شود, یا رهبر می تواند آنرا ایجاد كند یا آنرا تشخیص می دهد. این یك خطای ادراكی است كه مردم فكر می كنند كه رهبران باید منبع تمام ایده ها باشند. خیر آنها این طور نیستند, یك رهبر, بزرگ باید درست همانطور كه رویای یك ایده را می بیند قادر به تشخیص آن باشد و در حقیقت, مورد دوم را كه بیشتر قابل اندازه گیری است, بیشتر داشته باشد. بنابراین, یك رهبر, یا یك ایده را ابداع كرده است, یا اینكه ممكن است آنرا تشخیص دهد.
● اهمیت بینش
پیتر داكر كه یك نویسنده كتابهای مدیریتی است, اشاره كرده است كه (( بهترین راه برای پیش بینی آینده, ایجاد كردن آن می باشد)) بیتشر رهبران, كاملا با این عقیده موافق هستند. یك رهبر, می خواهد تفاوتی را ایجاد كند و سعی می كند كه چیزی را ایجاد كند كه قبلا هرگز وجود نداشته است, این اختلاف و تفاوت یك بینش را شكل می دهد.
مهمترین وظیفه یك رهبر, ایجاد یك تصویر روشن و توجیه كننده از آینده و تضمین حفظ تعهد به آن آرمان می باشد, سخنان ((هنری فورد)) را در زمانی كه بینش خود را برای ساختن یك ماشین به اطلاع توده مردم می رساند, در نظر بگیرید (من یك خودروی سواری برای جمعیت انبوه انسانها, خواهم ساخت كه پس از آنكه مهندسان امروزی, ساده ترین فرم طرحها را ابداع كردند, توسط بهترین كاركنان استخدام شده و با بهترین مواد ساخته شود, قیمت آن به قدری پائین باشد كه هیچ فردی كه حقوق مناسبی دارد, از داشتن آن ناتوان نباشد و همراه با خانواده اش از موهبت ساعات لذت بخش در فضاهای آزاد و وسیع خداوند, بهره مند گردد.)
موفقیت رهبری فورد, با یك بینش, شروع شد. او برای موفقیت, یك استراتژی به این بینش اضافه كرد. سه ایده بزرگ كه به بینش وی, حیات بخشید, عبارت بود از:
۱_ خط مونتاژ متحرك
۲_ پرداخت به كاركنان , نه به كمترین میزان ممكن بلكه تا اندازه ای كه عادلانه باشد.
۳_ یكپارچگی عمودی كه كارخانه ریوررج فورد را تبدیل به شگفتی جهان صنعتی نمود.
یك رهبر, علاوه بر ایجاد یك بینش و استراتژی برای موفقیت, باید از قوت و استقامت لازم برای به پایان رساندن این اهداف, برخوردار باشد.(مانینك و دیگران:۲۰۰۳ ,۵۶)
آگاهی از اهمیت چشم انداز و ضرورت خلق یك چشم انداز مناسب برای افراد, سازمانها و ملت ها یك وظیفه غیر قابل چشم پوشی است. مطالعات متعدد در این زمینه این اهمیت و ضرورت بوده است. داشتن چشم انداز و نیل به موفقیت آنچنان لازم و موم یكدیگرند كه به طرح این سئوال منجر می شود: آیا تصویر مثبت یك ملت از آینده پیامد كسب موفقیت آن ملت است یا موفقیت آنها پیامد داشتن یك چشم انداز مثبت بوده است ؟(( پژوهش حاكی از آن است كه اگرچه تصویر آینده در ذهن های افراد خلاق پدید می آید اما یك چشم انداز جالب و موثر پیش از كسب موفقیت چشمگیر وجود داشته است.
بسیاری از ملتها در ابتدای راه رسیدن به بزرگی و شوكت خود, همواره منابع قابل توجه, جمعیت فعال و موثر یا یك استراتژی برتر نداشته اند و غالب با فایق آمدن بر تضادها به موفقیت رسیده اند و سلاح آنها داشتن چشم اندازی عمیق از آینده خودشان بوده است, بنابراین داشتن چشم انداز اگر نه تنها عامل, حداقل , مهمترین عامل موفقیت است, افراد و سازمان ها نیز از این قاعده مستثنی نبوده اند (ابیلی و دیگران: ۱۳۸۲, ۹۳)
تعریف بینش(vision)
بینش, یك تصویر ایده آلی از آنچه كه می تواند و باید انجام شود می باشد رهبر باید به منظور محك زدن بینش خود به سه سئوال پاسخ دهد.
۱_آیا مسیر انتخاب شده, جهت صحیح می باشد؟
۲_آیا اهداف انتخاب شده , اهداف صحیح می باشد؟
۳_ آیا زمانها, زمانهای صحیح می باشند؟ (مانینگ و دیگران : ۲۰۰۳, ۵۷)
بینش, با معنایی كه در دانش سازمانی دارد به عنوان توان درك و فهم نامعلومی ها, به اندازه ماهیتهای مشخص شده و معلوم تعریف می شود (امیر كبیری: ۱۳۸۲, ۳۱)
بینش, تفاوت میان یك طرح واضح و پیوسته و یك چیز در هم و بر هم از انگیزه های ذی نغمال را شامل می شود.
www.Boxes( and Arrows. Com)
بینش, چهارچوب ذهنی مشتركی ایجاد می كند كه بر اساس آن می توان آینده را ساخت بنابراین بینش تصور منحصر به فرد و ویژه از آینده است (زالی: ۱۳۷۷, ۱۳۰) .
بینش, پاسخ لازم را برای سه سئوال كی هستیم؟ چه می كنیم؟ به كجا می رویم را ارائه می دهد (علوی راد:۱۳۸۲, ۱۳۰)
بینش, اشاره به تصویری روشن و در مواردی تلویحی از آینده دارد كه به افراد نشان می دهد كه چرا باید برای خلق آن بسیار كوشش نمایند. (ایران نژاد پاریزی: ۱۳۸۲, ۹۷) .
بینش (دیدگاه) , یك تصویر ذهنی, عاقلانه و تحقق پذیر می باشد كه به اندازه یك تصور و خیال نامعلوم و یا به اندازه یك هدف و ماموریتی كه تعیین شده است می تواند ویژه باشد. (امیر كبیری: ۱۳۸۲, ۳۱) .
● ضرورت داشتن بینش در مدیران
چشم انداز اشاره به تصویری روشن و در مواردی تلویحی از آینده دارد كه به افراد نشان می دهد چرا باید برای خلق آن بسیار كوشش نمایند. در فرایند تحول, یك چشم انداز خوب سه هدف مهم را در بر دارد, نخست اینكه با روشن كردن جهت كلی تحول, می تواند صدها یا هزاران تصمیم مفصل را ساده تر بیان كند. به عنوان مثال گفتن چنین جملاتی كه( ما باید در چند سال آینده به جای محل استقرار فعلی خود در جنوب باشیم) دوم اینكه به افراد انگیزه اقدام و كار می دهد, حتی اگر گامهای نخستین دردناك باشند, سوم اینكه می تواند اقدامات افراد گوناگون را حتی اگر هزاران هزار نفر هم باشند, به شیوه ای كاملا سریع و كارآمد هماهنگ كند.
روشن كردن جهت تحول مهم است, چرا كه افراد اغلب مخالف آن هستند, یا اینكه آن را به درستی تشخیص نمی دهند و یا اینكه در مورد ضرورت وقوع تحول تردید دارند. یك چشم انداز اثر بخش و استراتژیهای پشتیبان به چنین مسایلی كمك می كند, مثلا چنین گفته می شود , جهان در حال تحول است و دلایل متقاعد كننده ای وجود دارد كه مجموعه این اهداف را مشخص و محصولات جدید را تولید كنیم ( با مالكیت جدید و برنامه های كیفیت را دنبال كنیم) تا به اهداف نایل شویم, هنگامی كه جهت مشخص است ناتوانی در تصمیم گیری از بین می رود , بحث و جدلهای بی پایان در مورد مسائلی از این قبیل منتفی می شود : مثلا اینكه آیا این شركت باید خریداری شود, بودجه صرف به كارگیری و استخدام نمایندگان فروش بیشتر میشود , آیا سازماندهی مجدد واقعا لازم است و اینكه آیا توسعه بین الملی به حد كافی سریع است, طرح یك سئوال ساده – آیا كار در مسیر چشم انداز قرار دارد؟- می تواند به ساعتها روزها یا حتی ماهها بحث و جدل خسته كننده پایان دهد. ( ایران نژاد پاریزی: ۱۳۸۲, ۹۸) .
از آنجا كه سازمانهای امروزی, از افراد متخصص تشكیل شده كه هر كدام در زمینه باریك خود می تواند اظهار نظر كند, هدف آن باید مانند بلور شفاف باشد سازمان باید بر یك هدف متمركز شود در غیر این صورت اعضای آن دچار سر در گمی خواهند شود و هر یك از اعضا زمینه تخصصی خود را دنبال خواهد كرد تا اینكه آنرا برای یك فعالیت مشترك بكار بندد. همچنین, هر یك از آنها, نتایج را از نظر تخصص خود تعریف كرده و ارزشهای خود را بر سازمان, تحمیل خواهد كرد, تنها یك بینش متمركز و مشترك, اعضای سازمان را به هم مرتبط كرده و حصول نتایج را ممكن خواهد ساخت, بدون توافق بر سر اهداف و ارزشها, سازمان اعتبار خود را از دست خواهد داد و در نتیجه قادر به جذب افرادی كه برای كارها نیاز دارد, نخواهد بود. (مانینگ و دیگران:۲۰۰۳, ۲۰) .
(جوواكر) با مطالعه دانش آموزان موفق و ناموفق دریافته است كه رمز موفقیت بسیاری از دانش آموزان موفق نه خاستگاه اجتماعی و خانواده مناسب یا هوش بالا, بلكه داشتن چشم اندازی مثبت از آینده بوده است, بر عكس, بسیاری از دانش آموزان ناموفق نیز علی رغم هوش بالا و خاستگاه اجتماعی و خانوادگی مناسب به دلیل نداشتن تصویری روشن از آینده دچار ناكامی شده اند. اعتقاد بر این است كه ویژگی مهم انسان داشتن چشم به آینده است و این راه رستگاری او در بدترین لحظات زیستن بوده است و به تعبیر یك ظریق دیگر, از آنجا كه انسان بخشی از هستی خود را در آینده سپری خواهد كرد چه بهتر كه انسانها بر آینده خود توجه داشته باشند و لازم به یاد آوردی است شناسنامه موفقیت ها ی سازمانها و شركتهای پیشرو نیز با یك چشم انداز مناسب مهر خورده است.(ابیلی و دیگران: ۱۳۸۲, ۹۴) .
برای رسیدن به هدف تمام كارهایتان باید بر آن هدف متمركز باشد, وقتی چیزی را كه در پی آن هستید در ذهنتان به تصویر می كشید, در حقیقت آن را خلق می كنید و تمام ذهنتان را متوجه آن می كنید. و این امر حتی زمانی كه مشغول امور دیگر هستید در مغزتان حضور دارد, این امر به شما اطمینان می دهد كه شما هوشیار هستید و از موفقیت هایی كه به وجود می آیند, استفاده می كنید.
در غیاب بینش و دیدگاه شما همیشه با این خطر مواجهید كه برای انجام دادن كارها بیش از اندازه در زمانی كم تلاش می كنید و این امر موجب می شود كه سفرتان كاملا به پایان رسد بی آن كه به جایی رسیده باشد. شما قهرمان دنیا نیستید كه هر كاری را كاملاَ خوب انجام دهید و به علاوه هر روز فقط ۲۴ ساعت است . انرژی و توانتان را جمع كنید تا و ظایفتان را به ترتیب و یكی پس از دیگری انجام دهید اگر چه این امر كه در پاسخ به هر درخواست پاسخ مثبت وسوسه انگیز و خوشحال كننده است اما این خط وجود دارد كه كارهایتان متنوع شوند كه تمامشان را سطحی و بدون دقت تمام كنید . ممكن است بعدها حتی وقت كافی برای خواندن مدارك مربوط به یك جلسه مهم را هم نداشته باشید . عواقب این وضعیت این است كه به هدفتان نایل نمی شوید و كارتان را ناقص انجام می دهید . (گودرزی : ۱۳۸۰ ، ۲۸) .
بینش آنچه كه باید باشیم و انجام دهیم را مثخص می كند و در شناخت مشتریان و نیاز ها یی كه باید برطرف شود و توانمندی هایی كه باید برای رسیدن و اهداف ایجاد شود را مشخص می كند و آنچه كه برای موفقیت بلند مدت لازم است را تعیین می كند و مشخص می كند كه چه چیزی لازم است چه چیزی لازم نیست ، چگونه به هدفهای خود دست یابیم و چگونه دست نیابیم ، تجهیزات مورد نیاز چه می باشد را معین می كند.
طالب روزى؛ جهادگر فى سبيل الله
رسول خدا صلىاللهعليهوآله مىفرمايد:
1 ـ جامعالأخبار: 139، الفصل التاسع و التسعون في كسب الحلال، بحار الأنوار: 100/9، باب 1، حديث 37؛ قَالَ صلىاللهعليهوآله الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِي طَلَبِ الْحَلاَل.»
الكادُّ لعيالهِ كالمجاهد فى سبيل الله»(1)
مردى كه براى زن و بچهاش به دنبال مال حلال است، مانند رزمنده در جبهه است.
امام رضا عليهالسلام مىفرمايد:
إن الذى يطلُبُ من فضلٍ يكف بهِ عياله أعظمُ أجرا من المجاهدِ فى سبيل الله»(2)
آن مردى كه دنبال مال حلال است كه زن و بچهاش را اداره كند، پيش خدا از رزمنده در جبهه ثوابش بيشتر است.
اينها را گفتهاند كه جامعه پاك باشد، دچار ربا و مال حرام و غصب و رشوه نشود.
ارزش نيت خير در كسب روزى
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد:
لا خير فيمن لا يحبُ جمع المال من حلال يكفّ به وجهه و يقضى به دينه»(3)
1 ـ الكافى: 5/88، باب 1، حديث 1؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام قَالَ الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّه.»
2 ـ بحار الأنوار: 75/339، باب 26، مواعظ الرضا عليهالسلام؛ تحف العقول: 445 و روي عنه عليهالسلام في قصار هذه المعاني؛ وَ قَالَ عليهالسلام إِنَّ الَّذِي يَطْلُبُ مِنْ فَضْلٍ يَكُفُّ بِهِ عِيَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قِيلَ لَهُ كَيْفَ أَصْبَحْتَ فَقَالَ عليهالسلام أَصْبَحْتُ بِأَجَلٍ مَنْقُوصٍ وَ عَمَلٍ مَحْفُوظٍ وَ الْمَوْتُ فِي رِقَابِنَا وَ النَّارُ مِنْ وَرَائِنَا وَ لاَ نَدْرِي مَا يَفْعَلُ بِنَا.»
3 ـ الكافى 5/72، باب الاستعانة بالدنيا على الآخرة، حديث 5؛ عنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ عليهالسلام يَقُولُ لاَ خَيْرَ فِي مَنْ لاَ يُحِبُّ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلاَلٍ يَكُفُّ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَقْضِي بِهِ دَيْنَهُ وَ يَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ.»
بيچاره انسانى كه دنبال مال حلال نمىدود، كه آبرويش را حفظ كند و دِينش را ادا كند.
امام باقر عليهالسلام مىفرمايد:
من طلب الدنيا استعفافاً عن الناس»
كس كه دنبال پول است، براى اینکه دستش پيش ديگران دراز نباشد،
و توسيعا على أهله»
و مىخواهد زن و بچهاش راحت باشند،
و تعطفا على جاره»
مىخواهد به همسايگانش هم رسيدگى كند،
لقى الله يوم القيامة و وجههُ مثلُ القمر ليلةَ البدر»(1)
وقتى از قبر بيرون مىآيد، قيافهاش در م مانند ماه شب چهارده مىدرخشد.
بخشش گناهانِ طالب كسب حلال
رسول خدا صلىاللهعليهوآله مىفرمايد:
1 ـ الكافى 5/78، باب الحث على الطلب و التعرض للرزق، حديث 5؛ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليهالسلام قَالَ مَنْ طَلَبَ [الرِّزْقَ فِي] الدُّنْيَا اسْتِعْفَافاً عَنِ النَّاسِ وَ تَوْسِيعاً عَلَى أَهْلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْر.»
من بات كالاًّ من طلب الحلال بات مغفورا له»(1)
كسى كه شب در خانه رختخوابش را پهن مىكند و مىخوابد و در فكر است كه فردا دنبال مال حلال بروم، آن شب خدا همه گناهانش را مىآمرزد.
او در رختخواب خواب است، اما خدا دارد گناهش را مىبخشد. مگر بندهات چكار كرده است؟ روى تشك و رختخواب خوابيده، فقط نيت كرده كه صبح به دنبال روزى حلال باشد، اين نيت او مزد دارد، مزدش هم اين است كه گناهان گذشتهاش را ببخشم.
دقت در روزى؛ تكليف پيامبران
يك آقايى اول افطار ظرف شيرى براى پيغمبر صلىاللهعليهوآله آورد و گفت: آقا! دست در سفره خود دراز نكنيد، اول از اين شير بخوريد.
پيغمبر صلىاللهعليهوآله فرمودند: باشد، ظرف شير را نگاه كردند و فرمودند: اين شير را چه كسى داده است؟
گفت: يك خانمى داده است. فرمود كيست؟ گفت: فلان خانم. فرمود: با ظرف شير برگرد و به آن خانم بگو: اين شير را از كجا آوردى؟
خانهاش نزديك خانه پيغمبر صلىاللهعليهوآله بود، رفت، خانم گفت: خودم گوسفنددارم و از آنها دوشيدهام، آمد و گفت: از گوسفند خودش است.
فرمود: برو بگو كه گوسفند را از كجا آوردى؟
آمد و گفت، زن گفت: کارکردم و زحمت كشيدم و اين گوسفند را خريدم.
برگشت و گفت: مىگويد: کارکردم و جان كندم. فرمود: بده تا با اين شير افطار كنم.
فرداى آن روز آن خانم به خانه پيغمبر صلىاللهعليهوآله آمد، گفت: آقا! ديشب مرتب شير را
1 ـ وسائل الشيعة: 17/24، باب 4، حديث 287؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله مَنْ بَاتَ كَالاًّ مِنْ طَلَبِ الْحَلاَلِ بَاتَ مَغْفُوراً لَهُ.»
برمىگردانديد و مىبرديد تا بالأخره خورديد، چرا؟
فرمود: خدا به ما پيغمبران امر كرده است كه از دهانتان لقمه غير حلال نبايد داخل برود.(1)
إن اللّه يُحبّ أن يرى عبدهُ تعبأ فى طلب الحلال»(2)
خدا آن انسانى را دوست دارد كه دارد عرق مىريزد، براى طلب حلال نفس نفس مىزند.
در طلب حلال چه كار مىكردند! چقدر مواظب بودند! حالا بعضىها مالشان هم از حلال است، از اول سال جان كنده و حلال به دست آورده، حالا شب آخر سال است، فردا وارد سال جديد مىشود، یکمیلیون هم وسعت رزق داشته و اضافه آورده، دويست هزار تومانش طبق سند قطعى قرآن خمس است، جدا نمىكند، اين دويست هزار تومان از اینیک ميليون تومان كه روز اول سال جديد در كار بيايد، مال حلال مخلوط به حرام مىشود.
فرداى قيامت ن و فرزندان، بههیچعنوان حرام ما را به گردن نمىگيرند.
1 ـ تفسير عاملي: 6/262 [سوره الموءمنون (23): آيات 31 تا 61] الآحاد والمثاني، الضحاك: 6/127؛ عن ضمرة بن حبيب عن أم عبد الله بنت أخت شداد بن أوس أنها بعثت إلى رسول الله صلىاللهعليهوآله بقدح لبن عند فطره وهو صائم وذلك في طول النهار وشدة الحر فرد إليها رسولها فقال من أين كان هذا اللبن فقالت من شاة لي فرد إليها رسولها أنى كان لك الشاة قالت اشتريتها من مالي فأخذه منها فلما كان من الغد أتته أم عبد الله فقالت يا رسول الله بعثت إليك باللبن مرثية لك من طول النهار وشدة الحر فرددت الرسول فيه فقال بذلك أمرت الرسل ألا نأكل إلا طيبا ولا نعمل إلا صالحا.»
2 ـ كنز العمال، المتقي الهندي: 4/4، حديث 9200؛ إن الله تعالى يحب أن يرى عبده تعبا في طلب الحلال.»
اثرات مال حلال در انسان
دنبال مال حلال باشيد. مال حلال كليد بهشت و قفل در جهنم است. مال حلال رحمت خداست و ايجاد نورانيت در قلب مىكند.
مال حلال قدرت شمارا در عبادت اضافه مىكند، به شما حال توبه مىدهد، شمارا وادار به گريه در خانه پروردگار عزيز عالم مىكند.
سه خصلت جوانمردى از ديدگاه امام مجتبى عليهالسلام
شخصى به امام مجتبى عليهالسلام عرض كرد: يابن رسولالله! شما كه امام معصوم هستيد، به چه كسى جوانمرد مىگوييد؟ اگر بخواهيد به يك نفر بگوييد كه جوانمرد هستى، در اين عالم، به چه كسى مىگوييد؟
حضرت فرمودند: به كسى كه اين سه خصلت را در او ببينم؛
خصلت اول: هرقدر حادثه و پيشآمدى سراغ دينش بيايد كه دينش را بگيرد، جواب مىدهد: جانم را ببر، اما دينم را نمىدهم.
خصلت دوم: اصلاحهُ ماله» كسى كه تمام اموالش را انديشه كند كه پاك است، يا اگر در آن مال، حق مردم، حق يتيم مخلوط است جدا كند و بگويد: من اين دوروزه عمر، اين مال حرام را نمىخواهم.
خصلت سوم: و قيامهُ بالحقوق»(1) انسانى كه حقوق مردم را در تمام زمينهها رعايت كند.
1 ـ بحار الأنوار: 73/312، باب 59، معنى الفتوة و المروة؛ معانى الأخبار: 257، حديث 2؛ قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَبَّاسٍ وَ رَفَعَهُ قَالَ سَأَلَ مُعَاوِيَةُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّعَنِ الْمُرُوَّةِ فَقَالَ شُحُّ الرَّجُلِ عَلَى دِينِهِ وَ إِصْلاَحُهُ مَالَهُ وَ قِيَامُهُ بِالْحُقُوقِ فَقَالَ مُعَاوِيَةُ أَحْسَنْتَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَحْسَنْتَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَكَانَ مُعَاوِيَةُ يَقُولُ بَعْدَ ذَلِكَ وَدِدْتُ أَنَّ يَزِيدَ قَالَهَا وَ أَنَّهُ كَانَ أَعْوَرَ.»
توبه و پاك كردن مال خود از حرام
شخصى گفت: يك روزى تمام داروندارم را تبديل به پول كردم، آن زمان بيش از صد هزار تومان شده بود.
يك چمدان هم برداشتم و تمام اين اسکناسها را در چمدان چيدم، در آن را هم بستم، يك تومان دادم و به قم رفتم، صبح منزل آية الله العظمى بروجردى رفتم، راهم دادند و داخل اتاق رفتم، من بودم و آقا، در چمدان را باز كردم، چنين چيزى تا بحال آقاى بروجردى نديده بود، يك چمدان پر از پول.
آقاى بروجردى چشمش از دنيا پر بود، چون دومرتبه در بروجرد، تمام زندگیاش را فروخته و به فقرا داده بود.
خيلى آرام گفت: اين چيست؟ خمس است؟ گفتم: نه سهم است؟ نه رد مظالم است؟ نه هبه و هديه است؟ نه.
فرمودند: اين پولها چيست؟ گفتم: كل اين اسكناسهاى در اين چمدان از نجس نجستر است، پول قمار، زور، شيره، قاچاق، ظلم است، يك دينار پول پاك در اين چمدان نيست.
فرمود: مال كيست؟ گفتم: مال من است. اينجا آوردى چكار؟ گفتم: براى اینکه شما ها مىگوييد: هر كس حرام بخورد، روز قيامت بايد به جهنم برود و من هم طاقت جهنم رفتن را ندارم، غير از اينها هم در زندگى چيزى ندارم، يعنى اين را بگذارم و بيرون بروم، فقير هستم.
آقاى بروجردى فرمودند: کتوشلوارت را هم دربیاور، چون حرام است، حكم خداست.
گفتم: چشم، کتوشلوارم را بيرون آوردم.
|
كعبه سنگ نشانى است كه ره گم نشود |
حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست (1) |
با اين لباسها و اين پول كه تو را راه نمىدهند، همين پولها فردا بهوسیله زن و بچهات براى تو عذاب الهى مىشود.
شلوارم را هم درآوردم و روى كتم گذاشتم. من ماندم و يك پيراهن و يك زيرشلوارى، فرمود: اين پيراهن و زيرشلوارى را از جانب امام زمان عليهالسلام به تو بخشيدم، بفرماييد برويد.
حالا پولنداریم كه به تهران برويم. پای، با يك پيراهن و يك زيرشلوارى.
يَـعِبَادِىَ الَّذِينَ أَسْرَفُواْ عَلَىآ أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُو الْغَفُورُ الرَّحِيمُ »(2)
بيا بنده من! كه تو را پاك و سبك كنم، بيا تا آتشت را خاموشکنم.
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوآءَ بِجَهَــلَةٍ »(3)
نمىفهميدم، اگر مىفهميدم اين جاده را نمىرفتم.
حالا در فكر هستم كه چطورى به تهران بيايم، من كه كسى را در قم نمىشناسم، بيرون كه آمدم، آقا صدايم كرد، برگشتم، گفتم: چه مىگوييد؟ فرمود: واقعاً دارى مىروى؟ مىخواستم امتحانت كنم كه واقعا مىخواهى باخدا آشتیکنی.
1 ـ ناصرالدینشاه قاجار.
2 ـ زمر (39) : 53؛ اى بندگان من كه [ با ارتكاب گناه ] بر خود زیادهروی كرديد ! از رحمت خدا نوميد نشويد ، يقيناً خدا همه گناهان را مىآمرزد ؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.»
3 ـ نساء (4) : 17؛ بىترديد توبه نزد خدا فقط براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب كار زشت مىشوند.»
از پدرم پنج هزار تومان ارث به من رسيده است، آن را به تو مىدهم، حلال، پاك، طيب.
چهل سال هم با آن پنج هزار تومان كاسبى كرد، شش ميليون تومان هم از آن پنج هزار تومان را آلان در صندوق قرضالحسنه گذاشته و وصيت كرده كه تا بيست سال فقط براى ازدواج دخترها و پسرها بدهند.
عنايت خدا به توبهکننده واقعى
من با او در يك سفر مشهد همراه بودم، چه حالى داشت، اين مرد باآنهمه سوءسابقه چطورى مُرد؟
روز مردن زن و بچهاش دورش بودند، مىگفت: غصه نخوريد، در اين رختخواب تا چشمم به حسين عليهالسلام نيافتد، نمىميرم. ناراحت من نباشيد، مىآيد، او آقاى وفادارى است.
چشمش به در بود، زن و بچهاش مىگفتند: دم مرگ كه همه وحشت دارند، خيلى آرام، با يك لبخند گفت: الاسلام عليك يا اباعبدالله» بعد هم جان داد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
برنامهریزی برای پیشرفت
مطالعه مفید روزانه چقدر باید باشد؟ آیاقانون کلی برای این امروجوددارد؟
چگونه میتوان برنامهای برای افزایش ساعات مطالعه طرحریزی واجراکرد؟ ملاکهای پیشرفت چگونه بایدتعیین شود؟ چگونه بایدروندپیشرفت راکنترل کنید؟
مطالعهی این فصل به شماکمک خواهدکردبه سئوالات فوق پاسخ دهید.اماتوجه به یک نکته حائزاهمیت است.برخلاف روشهای برنامهریزی بعضی ازمؤسسات وافرادکه بسیارجزیی است،دراینجابه روش نسبتاکلی عمل کردهایم:چرا؟توصیهی یک روش تقریباکلی برای برنامـهریزی،بر اساس این اعتقـادصورت میگیردکه فرهنگ ایرانی،فرهنـگی منظم وجزءنگرنیست.این یک واقعیت است که مردم ایران،حوصلهی برنامههای خیلی دقیق وجزئی راندارندواگردنبال آن هم بروندبه صورت پیگیرومستمرادامـه نمیدهندبنابراین،درروشهای خیلی جزئی برنامهریزی،تنها شایدتعدادبسیارمعدودی ازدانشآموزان،توانایی اجراداشتهباشندوبقیه بعدازمدتی معطلی حوصلهشان سرمیرود.
تفاتهای فردی
برخلاف گفتههاوتبلیغات بعضی ازمردم که هیـچ قانون کلی برای تعیین مقدارزمان لازم مـطالعه وجود ندارد.این که اصرارکنیم هردانشآموز دبیرستانی 8-9ساعت وهردانشآموزکنکوری حتماباید13-14ساعت درس بخـواندتامـوفق شودبه غیرازنفی تفاوتهای فردی،باعث دلسردی واضطراب عدهی زیادی میشود.ازیک طرف توان وحوصلهی فردی انسانهامتـفاوت است،ازطرف دیگرانگـیزههای دانش آموزان هم بایکدیگر فرق داردهمچنین پیشنیازهاوآمادگیهای درسی همه یکسان نیست.
بنابراین مهمترازآن که به هرنحوساعات مطالعه خودرا افزایش دهیم این اهمیت داردکه ازمقـدارساعات مطالعهی خود- هرقدرهم که باشد –بهترین وبیشترین استفاده راببریم.اگرچه افزایش ساعات مطالعه ضرورت دارداما بدترین کاردراین موردآن است که بامقایسهی خودبادیگران، زمینههای اضطراب ویاس رادرخودایجادکنیم.
کلید
به جای مقایسهی مقدارساعات مطالعهی خودبادیگران،اززمانهای مطالعه به طورمطلوب استفاده کنید.
برنامهای برای افزایش ساعات
اگرمیخواهید ساعات مطالعه خودرا افزایش دهیدنکته بسیاربسیارمهم این است که عجله نکنید.یک اصل روانشناسی میگوید:هررفتار در طول زمان به وجودمیآیدوتغییررفتارنیزبه زمان نیازدارد.عجله ودستپاچگی درافزایش زمانهای مطالعه به نتیجهای غیرازآشـفتگی واضطراب نخواهدانجامید.آیا این خوب است که به زورهم که شده14ساعت درس بخوانیدولی چیززیادی یادنگیریدیا این که 5ساعت درس بخوانیدولی واقعامطالب رادرک کنید.پس اقدام برای افزایش ساعات مطالعه بایدبه صورت گام به گام صورت گیرد.
مطمئن باشیدبایک برنامهی حساب شده ومنظم مـیتوانیدعـلاوه برافـزایش تدریـجی ساعات درس خـواندن،اززمانهای موجـودهم استفاده خوبی بکنید.
کلید
به جای افزایش جهشی ساعات مطالعه،به صورت تدریجی وگام به گام عمل نمایید.
تعیین خط پایه
برای تغییررفتاروافـزایش ساعات مطالعه ازکجـابایدشروع کنید؟اولیـن گام،تعیین وضع فعلی رفتـاراست که اصـطلاحابه آن خـط پایه گفتـه میشود.یعنی شما بدون هیچگونه تلاش برای افزایش این ساعات،ابتدا بایدسعی کنیدتشـخیص دهیدکه درحال حاضروبه صورت واقعی چند ساعت توان مطالعه مفیددارید.این کارخیلی آسان است ومیتواندتوسـط شمایایکی ازاطـرافیان انجام گیرد.برای یک هفـته یاده روزنموداری رسم کنیدکه بردارعمودی آن نشان دهندهی دقایق وساعات،وبـردارافقـی آن نشان دهندهی روزهاباشد.هرروزمـیزان ساعات مطالعه راکنترل وبرروی نمودارمنتقل کنید.درپایان روزآخر،میانگـین ساعات رامحاسبه نمایید.این خط پایـهی شماست که میتواند4یا5ساعت ویابیشتر باشد ودرواقع مبنای اقدام برای تغییربرنامه وافزایش ساعات مطالعه محسوب میشود.حال میتوانیدتصمیم بگیریدبراساس تواناییهای فردی خود وبایک روندمنطقی ومشخص درماه اول60یا90دقیقه ودرماههای بعدی به همین ترتیب ساعات بیشتری رابه برنامه خوداضافه نمایید.
کلید
مبنای افزایش ساعات مطالعه،ارزیابی وضع فعلی وتعیین خط پایه است.
ترسیم نمودارپیشرفت
اگربتوانیدوضـع فعلی رفتارخودرا مشـخص سازیدکار بزرگی انجام دادهاید،چراکه این نقـطهی آغاز حرکت است.مهم نیست که این زمان کم باشد،مهم این است که شمابرای افزایش تدریجی وبرنامهریزی شدهی آنعزمیمصمم وارادهای محکم داشتهباشید.برای کنترل روند پیشرفت میتوانیدنموداررسم شده برای تغییرخط پایه راادامه دهید.یعنی برروی نمودار ادامهی روزهارامشخص کرده ومیزان ساعات مطالعه راعلامت بزنید.ترسیم این نمودارچندکمک میکند.اول آن که کنـترل روندپیشرفت را ازحالت ذهنی خارج میسازدواین مساله بسیارمهمی است.یکی ازمشـکلات اساسی دانشآموزان برای برنامهریزی همین است که برنامه رابه صورت ذهنی طراحی میکنندو وقتی ازآنان خواسته میشودکه برنامههارابرروی کاغذبیاورند،زیاد روی خـوش نشان نمیدهند،انگارکه بایدکارسختی انجام دهند.دوم آن که ترسیم نمودار،روند پیشرفت رابه صورت عینی وقابل دسترسی درمیآورد.شمامیتوانیدهرموقع که لازم بودبامراجعه به نمودار،وضعیت خودرا ارزیابی کنید.
سوم آن که روندپیشرفت رامنظم میسازدواین خودمیتواندباعث تقویت روحیه وایجادانگیزهی بیشترشود.
کلید
بارسم نمودار،روندکنترل پیشرفت خودراازحالت ذهنی به صورت عینی درآورید.
تعیین ملاکهای پیشرفت
این هم موضوعی بسیارمهم است وبیشتردانشآموزان درموردآن مشکل دارند.دانشآموزان شایدبه دلیل کمی فرصت وعجله،معمولاملاکهای پیشرفت راخیلی ایدهآلی ودست بالاتعیین میکنند.مثلاکسی که تابه حال به زور3ساعت درس میخوانده یک باره تصمیم میگیرد10ساعت درس بخـواند،یاکسی که حداقل 9ساعت میخوابیده،مقـدارخواب خودرابه 6 ساعت کاهـش میدهد.این تغییرات ناگهـانی وملاکهای دست نیافتنی نه تنهاقابل اجرانیستندبلکه موجبات دلسردی رانیزفراهم میسازند.
ضـربالمثل قدیمی راشنیدهایدکه:سنگ بزرگ علامت نزدن است.تصمیم به تغییرات بزرگ اگرچه میتواندگـاهی یک استثناءباشدولی برای همه امکانپذیرنیست.بنابراین بایدمـلاکهای پیشرفت باروندی معـقول ومنطقی تعیین شوند.اگرخط پایه شمانشان میدهدکه دروضع فعلی 4ساعت امکان مطالعه داریدبهتراست دریکی دوهفته اول تصمیم بگیریدکه فقط نیم ساعت به این مقدار اضافه کنید.درصورت موفقیت برای هفتههای بعدبازهم نیم ساعت دیگروبه همین ترتیب درهفتـههاومـاههای بعدنیم ساعت ویک ساعت افزایش دهیدتابه حدمـطلوب وموردنظر برسید.
کلید
برای ادامهی روندپیشرفت خودملاکهای گام به گام وقابل دسترس تعیین کنید.
خودکنترلی رفتار
برای جدیترشدن کنتـرل روندپیشرفت میتوانیدبـرنامههای تقـویتی وجریمهای تعیین کنید.ببینـیدازچه چـیزهایی خوشـتان میآیدوازچه چیزهایی بدتان میآید5.موردخوشآیندو5موردناخوشآیندراکه واقعـابرایتان مهم بوده وبرروی شماتاثیردارندتعیین نمایند.براساس این نظام کنترلی میتوانیدبرای پیشرفت برنامه به خوداجازه بدهید.درصورتی هم که طبق ملاک،ازپیشرفت خودرضایت نداریدخودتان راجریمه کنید.
دقت نماییدکه موردتقویت وجریمه روشن وواضح بوده وقابل اجراباشند.
کلید
برای کنترل رفتارهایتان یک نظام خودکنترلی ایجادکنید.
استفاده ازنیروی کمکی
گاه یه دلایل متعددی ازجمله کافی نبودن انگیـزه،عدم توانایی غلبه برعادتهای نامطلوب وشرایط خاص محیطی،برای خودتان امکان اعمال کنترل فراهم نیست.دراین صورت بایدبپـذیریدکه برای جلوگیری ازاتـلاف وقت وازدست رفتن فرصتها،کسی شمارا دراین امرهمراهی کند، حتی اگراین همراهی کوتاه مدت وموقت باشد.این فردمیتواندپدرومادر،خواهروبرادربزرگترویاکسی باشدکه باشماارتباط نزدیکی دارد.
بعضی ازدانشآموزان به خاطرنـوع ارتباطات خانوادگی دربرابردریافت این نوع کمک مقاومت به خرج میدهندوآن رانمیپـذیرنددرصورتی که به نظرمیرسداگرکسی متوجه حساسیت موقعیت باشدبایدداوطلبانه البته درصورت فراهم بودن سایرشرایط لازم خواستاراستفاده ازاین کمک باشد.
کلید
اگربه هردلیلی آن طورکه دلتان میخواهدنمیتوانیدپیشرفت راکنترل نماییدامکان استفاده ازنیروی کمکی رامدنظرقراردهید.
نتیجهگیری:
1- به جای مقایسهی مقدارساعات مطالعهی خودبادیگران،اززمانهای مطالعه به طورمطلوب استفاده کنید.
2- به جای افزایش جهشی ساعات مطالعه،به صورت تدریجی وگام به گام عمل نمایید.
3- مبنای افزایش ساعات مطالعه،ارزیابی وضع فعلی وتعیین خط پایه است.
4- بارسم نمودار،روندکنترل پیشرفت خودراازحالت ذهنی به صورت عینی درآورید.
تمرکز حواس و افکار مزاحم
میخواهید یک جلسه مطالعه را شـروع کنید،اما دست و دلتـان به کار نمیرود و شرایـط برای آغاز درس خـواندن جور نمیشود.مطـالعه را شروع کردهاید،اما بعد از گذشت زمانی،متوجه میشوید که اصلا در باغ نیستید و افکارتان در عالم دیگری سیر میکند!
به هنگام درس خواندن،سوژههای عجیبی از فوتبال گرفته تا خاطرات گذشته و نقشههای آینده،از گوشه و کنار ذهن بیرون آمده و شما را با خود همراه میکنند.در این شرایط،چه باید بکنید؟چه موانعی برای تمرکز حواس وجود دارند؟چگونه باید با افکار مزاحم مواجه شوید؟ موانع تمرکز
عوامل متعددی میتوانند مانع تمرکز حواس باشند.اگـر شرایط مکان مطالعه مناسب نباشـد،اگر زمان مناسبی را برای مطالعه انتخاب نکرده باشید، واگرمـطالعه را با هدفمندی و هـوشیاری شروع نکنید، به طور حتم تمرکز لازم ایجاد نخـواهدشـد.اهداف و انگیزههای شما هم نقشبسزایی در تمرکز حواس دارند.داشتن انگیزهی قوی ومحکممیتواندبه شما کمک کند تا بر تمام مسائل حاشیهای غلبه کرده و با حوصله و دقت مطالعه کنید.اضطراب ناشی از حجم کار و ترس از قبول نشدن در امتحانات یا کنکور نیز،میتواند عاملی برای کاهش تمرکز باشد.عدم علاقـه واقعی به درس و یادگیری هم عاملی بسیار مـهم درایـن زمینه است.شاید مهـمتر از همهی این عوامل،نقـش و تاثیـر افکـار مزاحم و حاشیهای است. در هر حال نکتهی مهم این است که بتوانید موانع تمرکز حواس را تشخیص دهید.
کلید
برای یافتن راههای ایجاد و افزایش تمرکز حواس،ابتدا باید بتوانید مانع تمرکز را تشخیص دهید.
مرور اهداف و انگیزهها
بارها به اهمیت اهـداف و انگیزهها اشاره کردهایم.تاکید میکنیم که برای کسب نتیجه بهـتر در درس خواندن و کنکور،لازم است انگیزههای درونی قوی و شفاف داشته باشید و نکتهی مهم آن که،لازم است هراز چند گاهی این انگیـزهها را مرور و بازبینی کنید.شما ممکن است آن قدر خود را درگیر افکار مربوط به درس وکلاس وتست وغیره سازیدکه انگیزههایتان مورد غفلت و فراموشی قرارگیرند.با خودتصمیم بگیرید هفتهای یک بار،عهد و پیمان خود را با خودتان تازه کنید و به خودتان قول بدهید که از هیچ کوششی برای موفقیت دریغ نخواهید کرد.
کلید
مرور مستمر اهداف و انگیزهها،شما را در افزایش تمرکز حواس یاری خواهد داد.
کنترل اضطراب
اگر چه اضطراب موضوعی نیست که در این مختصر بتـوان دربارهی آن بحث کرد،امـا حـداقل باید به ایت نکته اشاره کنیم که اضطراب به خودی خود بد نیست و از نظر روان شناسان،وجود میـزانی از اضطراب برای داشتن انگیزه لازم است.مشکل زمانی شروع میشود که شدت اضطراب افـزایش یابد.اضطراب زیاد،نه تنها کمکی به موفقیـت نمیکند،بلکه مانعی برای آن محسوب میشود. در فضا و شرایط اضـطرابزا، مکان تمرکز حواس نیز از بین میرود.بهترین راه مواجـهه با اضطراب،واقـعگرایی است.یعنی از خود انتظـاری متناسب با توانـاییتان داشته باشید.اگر توقع شما از خودتان منطقی نباشد،آن گاه ناچار خواهید بود برای کسب موفقیت عجله کنید.عجله و دستپاچگی،اضطراب شما را اقزایش داده و موجب میشود بیشتر عجله کنید و این چرخه،بارها و بارها تکرار خواهد شد.
به طور حتم،قبول دارید که تمرکزحواس با اضطراب رابطهی عکس دارند،پسیرای افزایش تمرکز حواس،باید بتوانید اضطراب خود را کنترل کرده و کاهش دهید.اگر نمیتوانید اضطراب خود را کنترل کنید به مشاور یا روانپزشک مراجعه نمایید.
کلید
اگر میخواهید تمرکز حواس داشته باشید،اضطراب خود را کنترل کنید.
تقویت روانی
همان گونه که عواملی میتوانند موجب تضعیف روانی دانشآموزان شوند،در مقابل میتوانید برای تقویت روانی خود نیز راهها و روشهایی را بیابید.روحیه تسلط و جسارت را در خود تقویت کنید.امیـدوار و با اراده باشید.سعی کنید تا حد امکان ضعفهای پایهای را در دروس جبران نمایید.رفع اشکالهای درسی را به طور جدی وپیگیر دنبال کنید.خودتان را برای مـوفقیتهای هر چند کوچـک،مـورد تشویق قرار دهید،بر تواناییهای خودتان تمرکز داشته باشید
این نوع سـارژهای روحیهای،برای همه ضرورت دارد.به جای این که پدر و مادر و یا دیگران،شما را با حـرفها و یا جوایـز و هـدایا و تهیهی امکانات تقویت کنند،خودتان برای تقویت روانی اقدام کنید،چراکه در این صورت انگیـزههای درونیتان هم افزایش یافته و این خود،منجر به افزایش تمرکز حواس خواهدشد.
کلید
برای تقویت روانی خودتان،همیشه راهها و روشهایی داشته باشید و منتظر تایید و تشویق دیگران نمانید.
شناسایی افکارمزاحم
دومـین موانع تمرکزحواس،افکارمـزاحم نقش مهمتری دارد.این افـکاربه دلیل تاثیرناخـودآگـاهی که دارند،مشـکلات بیشتری ایجادمیکنند.
دانشآموزان بسیاری این مشکل را دارندکه درحین مطالعـه،کنترل مسیرذهن را ازدست داده وباگذشت دقایقی ازمطالعه،متوجه میشوندکه ذهن آنهابه صورت ناخودآگاه درمسیرویامسیرهای دیگری واردشدهاست.
با افکارمزاحم چه میتوان کرد؟نه سرکوب کردن افکارمزاحم ونه تلاش برای فرار ازآنها،راههـای خوبی برای مواجهه نیستند.اگراین افـکار را ازبیرون کنیدازپنجره بازخواهنـدگشت.بهترین کاراین است که افکارمزاحم را شنـاسایی کنید.شناسایی افکـارمزاحم،شمارابرای تسلـط وغلبه برآنهایاری میدهد.چگونه این کارممکن است؟
برای شناسایی افکارمزاحم بایدذهـن خودرا درمسیراین افـکارقـراردهید.اگربه هنـگام یک فعالیت ذهنی اصلی مانند درس خـواندن،جرقهی سوژههای دیگری هم زده شد،سعی کنیدبه صورت خودآگاه،هرسـوژه را دنبال نماییـد.یعنی به صـورت عملی سعی کنیدبه جای راندن افکار مزاحم،آنهارابشـناسید.یک کاربسیارخوب آن است که این سوژهها -هرنوع،اعـم ازبدوخوب- رابنویسید.حتی اگربتوانیدهرسوژه را باجزئیاتش بنویسید،اسـتفاده بیشتروبهتری خواهـدداشت.فقـط کافی است یک هفته به طورجدی ومسـتمربه این توصیه عمـل کنید.بعـد ازیک هفتـه، لیستی مختصریامفصل ازافکارتان خواهیدداشت.این کارحتی اگروقتگیرهم لیستی مختصریامفصل ازافکارتان خواهیدداشت.این کارحتی اگر وقتگیرهم باشد،ارزش دارد،چراکه به شماکمک خواهدکردراه درس خواندن را راحتترومسلط تری کنید. افکارمزاحم وحاشیهای ذهن خود را شناسایی کنید.
غلبه برافکارمزاحم
برای غلبه برافکارمزاحم به تناسب موضوع افکار،راههای مختلفی وجود دارد.بعدازشناسایی افـکارمزاحم،بایدببینیدکه هرکدام ازآنهابرای شما چه اولـویتی دارند.بعضی ازاین افکار،خیلی ساده وپیش پا افـتاده هستندوبه راحتی میتوان با آنهاکنـارآمد.تعدادی،سوژههـای مهم ولی نه چندان محرمانهاند.بعضی ازافکارهم محرمانه وکاملاشخصی هستند.به طورکلی،برای غلبه برافکارمزاحم،این مسیرراتوصیه میکنیم:
الف:درموردبعضی ازموضوعات میتوانیدزمانهای مشخصی رابرای فکرکردن به آنها اختصاص دهید.قسمتهای کوچکی ازوقـت خودرابرای کلنجار رفتن با افکارمزاحم کنارگذاشته وهروقت هنگام درس خواندن سروکلهی سوژههای مزاحم درذهنتان پیداشد،فکرکردن به این سوژه رابه زمان درنظرگرفته شده حواله دهید.
ب:اگربازنتوانستیدبا افکارمزاحم کناربیاییدبرخوردآمرانه وتحکمآمیزباخودبکنید.یعنی به خود دستوربدهیدکه الان واین لحظه زمان مناسبی نیست وباید درزمان خودبه سوژههای موردنظربیاندیشید.این روش را بایدتمرین کنیدتادستورهای تحکمآمیزی که به خودتان میدهید اثـر داشته باشند.
ج:درموردبعضی ازسوژههایی که خیلی محرمانه نیستندمیتوانیدباپدرومـادریا افراد قابل اعتماددیگرصحبت کنید.این میتوانـدبه آرامش شما کمک کند.
د:بعضی ازسوژههاممکن است خیلی جدیترباشند،دراین جانیزاستفاده ازخدمات مشاورهای راتوصیه میکنیم.
کلید
سعی کنیدباروشهای ممکن تکلیف هریک ازسوژههایی که افکارمزاحم تلقی میشوندراروشن کنید.
اینجا- اکنون
یک راه ایجادتمرکزوغلبه برافکارمزاحم،آن است که این جاواکنـونی فکرکنید.بایدباتمرین خودراعـادت دهیدکه به هنگام مطالعه،همه چیزرا کناربگذارید.مثلاخودرا درگیرمسائل حاشیهای نکنیدواگرمسالهای هم بوده،باشـروع مطـالعه،ضمن تحکم به خود،مـوردرافیصله یافتـه بدانید .درگیرنکردن خودبامسایل حاشیهای درایام امتحانات وکنکور- به خصوص روزهای آخر- اهمیت بیشتری مییابد.
مصداق دیگرتفکراینجا- اکنون،دل کندن ازمحرکهای محیطی است.اگرقبل ازمطالعه باکسی صحبت میکردید،تلویزیون میدیدیدیابه کاری مشغول بودید،وقتی زمان مطالعه فرارسید،به خودتان وعـده ندهیدکه حالا اگرمطالعه به موقع هم شروع نکردید،اشـکالی نداردوبعـدا زمان از دست رفته راجبران خواهیدکرد.مهمترین نتیجهی تفکراینجا- اکنون،این است که فرصتهای موجودرابه امیداستفاده بهتراززمان باقیماندهی آینده ازدست ندهید.
این موضوع،درسی برای زندگی هم محسوب میشود.بایدیادبگـیریم هرکاری را در زمان خودوباحوصله وتمـرکزانـجام دهیم وموقع انجام یک فعالیت،خودرا باسوژههای دیگر،درگیرنسازیم.موقع درس خواندن،فقط درس بخوانیم،مـوقع غذاخوردن،فقط غذا بخـوریم وموقع عبادت،فقـط عبادت کنیم.
کلید
اینجاواکنونی،فکروعمل کنید.زمان درس خواندن،فقط درس بخوانیدوهمهی سوژههای دیگررا ازخود دور کنید.
شوق یادگیری
اگربه فعالیتهایی که برای درس خواندن یاکنکور انجام میدهید،به عنوان یک اجبارنگاه کنید،کمترازتلاش خودبهره خواهیدگرفت.روحیهی منفی،درتقویت محرکهای مزاحم وحاشیهای،نقش زیادی دارد.
یادگیری یک لذت است،لذتی که بیشترما،آن را فراموش کردهایم.اگرکسی لذت یادگیری راچشـیده باشدهم بهتریادمیگیردو هم شوقش برای یادگیری فزونی مییابد.درس خواندن- به خصوص برای کنکور- میتواندهم یک اجباروهم یک لذت باشد،امابه طورحتم،اگرجنبهی لذت بخش بودن آن بیشترباشد،کارهابهترپیش خواهدرفت واین خوددرایجادروحیهی مثبت وکاهش محرکهای مزاحم،بسیارتاثیرخواهدبود. بالاخره زمانی که برای درس خواندن ویک سال تحصـیلی صـرف میکنیدتمام خواهـدشد.این دست شماست که کدام جهـت رابرای درس خوانـدن انتخاب کنید.باداشتن شوق یادگیری،از زمان وفرصتها استفادهی بهتری خواهیدکرد.
کلید
شوق یادگیری رادرخودتحریک وتقویت کنیدتاعطشتان برای درس خواندن ویادگیری بیشترشود.
نتیجهگیری
1- برای یافتن راههای ایجاد و افزایش تمرکز حواس،ابتدا باید بتوانید مانع تمرکز را تشخیص دهید.
2- مرور مستمر اهداف و انگیزهها،شما را در افزایش تمرکز حواس یاری خواهد داد.
3- اگر میخواهید تمرکز حواس داشته باشید،اضطراب خود را کنترل کنید.
4- برای تقویت روانی خودتان،همیشه راهها و روشهایی داشته باشید و منتظر تایید و تشویق دیگران نمانید.
5- سعی کنیدباروشهای ممکن تکلیف هریک ازسوژههایی که افکارمزاحم تلقی میشوندراروشن کنید.
6- اینجاواکنونی،فکروعمل کنید.زمان درس خواندن،فقط درس بخوانیدوهمهی سوژههای دیگررا ازخود دور کنید.
7- شوق یادگیری رادرخودتحریک وتقویت کنیدتاعطشتان برای درس خواندن ویادگیری بیشترشود.
درباره این سایت